♂♀♡ღ♥پــــــــاتــــــوق عــــــاشــــــــقــــــــانــــــــ♥ღ♡♂♀

گاه یک سنجاقک به تو دل می بندد

و تو هر روز سحر می نشینی لب حوض

تا بیاید از راه

از خم پیچک نیلوفرها

روی موهای سرت بنشیند

یا که از قطره آب کف دستت بخورد

گاه یک سنجاقک ، همه معنی یک زندگی است ..



yaspic.ir hasharat 4 حشرات در شبنم صبحگاهی



میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”

وقتی یه سنگو تو دریا میندازی

فقط برای چند ثانیه اونو متلاتم میکنه

وبرای همیشه محو میشه

ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره

و سعی می کنم مثل دریا باشم

فراموش کنم سنگ که به دلم زدن

با اینکه سنگینی شونو برای همیشه روی سینه ام حس می کنم....



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


در خاطرات بی نهایت، بودن را بخاطر اور، در لحظه ی اکنون زندگی کن

خدا را لمس کن، به صدای قلبت گوش کن ، لبخند بزن،

((      تو هستی    ))

 

...........


بازگشته ام

با کوله باری از شعر های ناگفته....

تنها اینجا

مکان امن عاشقانه های من است ....



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید



ساده هستم

ساده می بینم

ساده می پندارم زندگی را

نمیدانستم جرم می دانند سادگی را

سادگی جرم است و من مجرم ترین مجرم شهرم

ساده می مانم…

ساده میمیرم…

اما…

ترک نمی گویم پاکی این سادگی را …




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


مهدی اخوان ثالث :

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟!!

یک فریب ساده و کوچک

آن هم از دست عزیزی که تو دنیا را

جز برای او و جز با او نمی خواهی.

من گمانم زندگی باید همین باشد. ...


چند تکه از تو

پریشان افتاد

ته فنجانی که فالم را می گرفت…

می گفت آرام نیستی

و فردا هیچ نامه ای نخواهد آمد…


من مرده ام … به نسیم خاطره ای ، گاهی تکانی می خورم … همین








رهایم کنید

میخواهم خودم باشم ، خودِ خودم

خسته شدم بس که رقاصه شما بودم می خواهم عریان شوم

عریان عریان

از تمام وابستگی ها و اما و اگرها

می خواهم جامه خود را از تن بر کنم

سبک شوم مثل قاصدک رهایم کنید

می خواهم چرخ بزنم ، درآسمان صبح ، سوار بر نسیم

سبک چون قاصدک ، می خواهم عریان شوم از تو

از همه کابوس ها

رهایم کنید
...



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید




همه جا پر شده که

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

من می گویم حق دارند

چون دوست داشتن های ما بودار است

بوی سوء استفاده

بوی خیانت

بوی دروغ و بازی می دهد...






حکایت عجیبیست

رفتار ما آدم ها را خدا می بیند و فاش نمی کند.


مردم نمی بینند و فریاد می زنند….. !!!
 
 
................
 

در خاطرش جایی دارم...

دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی

جواب سلامم را هم نمی دهد

دلم تنگ همان کسی است که وَقتی

از کنارش میگذرم دیگر به من نگاهی نمیکند

دلم تنگ است...تنگ

نمیدانم دیگر چطور باید میبودم که نبودم



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید


این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم

هست کسی که مثل من دلش


نه برای کسی،


نه برای عشقی،


نه برای جایی…


نه برای چیزی!


بلکه دلش برای خودش تنگ شده…


برای خود خودش!؟



برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید



دوستش دارم بزرگیش را ، سکوتش را ، عظمتش را ، اُبهتش را ،

تنهاییش را ، حکمتش را ، صبرش را ، و بودنش عادتیست مثل نفس کشیدن !

خدا را میگویم …
 
 
.............
 
 

اینکه باید فراموشت می کردم را

فراموش کردم


تو تکراری ترین حضور روزگار منی


عجیب


به بودن تو


از آن سوی فاصله ها


خو گرفته ام
...







انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …








عمیق ترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

عشق زاییده تنهایی است…. و تنهایی نیز زاییده عشق است…

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد ….

 کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی

 و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!

برعکس کسی که  چنین اتصالی را در درونش احساس میکند…

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است ؛

در انبوه جمعیت نیز تنهاست ……


 
.............
 
 
سکوت …

و دیگر هیچ نمی گویم …!

که این بزرگترین اعتراض دل من است

به تو …

سکوت را دوست دارم

به خاطر ابهت بی پایانش …








معشوقه ای پیدا کرده ام به نام روزگار !!!!

این روزها سخت مرا درآغوش خویش

به بازی گرفته است !!!





برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید




دلیل تنهاییم را تازه فهمیدم

وقتی محبت کردم و تنها شدم،

وقتی دوست داشتم و تنها ماندم...

دانستم;

باید تنها شد و تنها ماند تا خدا را فهمید




برای نمایش بزرگترین اندازه كلیك كنید



واژه هایی که عاشقانه می شوند …

ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …

عاشقانه هایی که می نویسی جز او …

همه را به یاد عشقشان بیاندازد…

و تو …

همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …

 
 
...................
 
 
کاش زندگی به همین سادگی بود

به همین سادگی!!

خالی از حسرت

پوچ از تنهایی

بدون بغض

کاش او...

یک تنه می توانست حریف همه ی غم های بزرگ قلب کوچکت باشد

کاش او می توانست غرق لبخند کند تمام دقایقت را

افسوس که او خود اسیر یک مشت بی کسی است

کاش او می توانست مونست باشد همه ی شب های بی محتوا را

کاش تو....

دلت این همه غم نداشت...!

کاش سادگی همه ی این درد و دل های ساده را می شد

برای خدا روی کاغذ نوشت

برای خدا نوشت و به نشانی سادگی یک آرزوی محقر برایش پست کرد

کاش می شد همیشه انقدر ساده نوشت

ساده اما ...

پر از حرف های ناگفته...

پر از لحظه هایی که ناگزیر، زود، دیر شد

کاش گریستن یادت نمی دادند

بغض، بدرقه ی چشمانت نمی کردند

کاش او...

می توانست به جای بغض هایت

یک آسمان گریه کند...

کاش او...

خاطره ی بودنش، جای خالی همه ی خاطره های بی سرانجام چشمان همیشه صبورت را

پر از پرواز پروانه های عاشق می کرد

کاش او...

نازنینم!!

به گمانم (او) همان (من) م!

خویش از همه ی دنیا جدا...



کاش زندگی ما آدم ها...

به همین سادگی بود....

تنها...

به همین سادگی...!!









 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در شنبه 1 / 5 / 1392برچسب:, ساعت 14:32 توسط ✓__ ƒ£я£$h†£h __✓ |