دلم تا کجا میخواهی بروی؟!
رمان عاشقانه میخــواهد
که تــــــــو
آن پسرک بالا بلــند سینه ستبرش بـاشی
و مـــن
دختركی سر بـه هـوا
کـه با تمام سر بـه هوابودن هایش
به راه آورد تـــــو و دلـــــت را
اینهمه رفتنت چه فایده ای دارد اصلا؟!
به پشت سرت نگاه کن!
این سایه ی تو نیست!
منم که به دنبال تو راه افتاده ام!
مثل بادکنکی به دست کودکی!
هرجا میروی با یک نخ به تو وصلم!
نخ را که قطع کنی میروم پیش خدا!
نظرات شما عزیزان: