♂♀♡ღ♥پــــــــاتــــــوق عــــــاشــــــــقــــــــانــــــــ♥ღ♡♂♀

زیر تیغ عشق


جــای خـــالی ات قـــده خــــود تــوستــ
بـــزرگ نیستــ
کـــوچک همــ؛
کـــه نــه هجـــوم و ازدحــــام اطــــراف آنــ را پـــــر می کند
و نـــه کـــــوچکتر از تــــو، در آنــ جـــایــ می گیرد.
درستـــ انـدازه ی حضـــــور تــــــوستــ..


تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !


مرداب اتاقم کدر شده بود
و من زمزمه خون را در رگ هایم می شنیدم .
زندگی ام در تاریکی ژرفی می گذشت
این تاریکی ، طرح وجودم را روشن می کرد



آزادی
در دامن اسارت می زاید
در زنجیر رشد می کند
از ستم تغذیه می کند
با غضب بیدار می شود..............
های...این سرنوشت آزادی ایس.


در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است
بر حذر باش در این راه که سر در خطر است
پیش از آنروز که میرم جگرم را بشکاف
تا ببینی که چه خونها ز توام در جگر است... وحشی بافقی


در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراك یك كوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش‌بینی نمی‌كرد.
و خاصیت عشق این است.


گاه در زندگی ، موقعیت هایی پیش میآید که انسان
باید تاوان دعاهای مستجاب شده خود را بپــردازد . . .


نگاه کن
تمام هستیم
خراب میشود
شراره ای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
من ازستاره سوختم
لبالب ازستارگان تب شدم
ستاره چین برکه های شب شدم...


شجاعت مـے خواهد
وفادار احساسـے باشـے
کــ ِ میدانـے
شکست مـے دهد
روزے نفس ـهاے دلت را...


خداوندا
تقدیر عزیزانم را زیبا بنویس تا من جز لبخند آنها چیزی نبینم . . .


براي عشق تمنا كن ولي خار نشو.
براي عشق قبول كن ولي غرورتت را از دست نده .
براي عشق گريه كن ولي به كسي نگو.
 براي عشق مثل شمع بسوز ولي نگذار پروانه ببينه.
 براي عشق پيمان ببند ولي پيمان نشكن .
براي عشق جون خودتو بده ولي جون كسي رو نگير .
براي عشق وصال كن ولي فرار نكن .
براي عشق زندگي كن ولي عاشقونه زندگي كن .
براي عشق بمير ولي كسي رو نكش .
 براي عشق خودت باش ولي خوب باش


امید وارم تو دلتنگی هایت را به قاصدک بسپاری و خواب هایت را به آب
منتظر باران باش، تا شاید این بار، برای تو بارید...!!!


نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است
 سالهاست که من سکوت را شکسته ام
 اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام
 اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست
 زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم
 اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم


بیخیال اینهمه قانون
بیخیال اینهمه ترس
بیخیال دنیا بااین همه قانون گذار بی قانون
و بیخیال اینهمه محتسب بی حساب!
بیخیال اینهمه رسولان بی معجزه ومعجزات بی رسول!
من... عاشق آزادکردن نوازش وسیب ازقفس بی تابی وترسم
حتی اگربه جرم خوردن سیب به زندگی متهم وتبعیدشوم...
دستهایت رابه من بده
به جهنم که مرا به جهنم میبرند
بخاطرعشق بازی باخیال تو
تو... توخود بهشتی...


در دلم حس غريبي ست که يک مرغ مهاجر دارد
و چه اندوه عجيبي ست
که در خلوت دل ياد يک دوست نباشد
که تو را غرق تماشا سازد . . .


جــای خـــالی ات قـــده خــــود تــوستــ
بـــزرگ نیستــ
کـــوچک همــ؛
کـــه نــه هجـــوم و ازدحــــام اطــــراف آنــ را پـــــر می کند
و نـــه کـــــوچکتر از تــــو، در آنــ جـــایــ می گیرد.
درستـــ انـدازه ی حضـــــور تــــــوستــ..


وقتی لبخند دنبال جایی برای نشستن میگرده
آرزو میکنم لبانت آن نزدیکی باش


آوار رنگ
هیچ وقت
هیچ وقت نقاش خوبی نخواهم شد
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی
که به خاطر لرزش دستانم
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند


وقتی بچه بودیم می گفتن دوست بدار
حالا که دوست می داریم می گویند فراموش کن


دم اونایی گرم که تو این قحطی محبت ، قلبشون مثل نگاهشون بوی محبت میده


شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
آوای تو می خواندم از لابتناهی
آوای تو می آردم از شوق به پرواز
شب ها که سکوت است و سکوت است و سیاهی
امواج نوای تو به من می رسد از دور
دریایی و من تشنه مهر تو چو ماهی
وین شعله که با هر نفسم می جهد از جان
خوش می دهد از گرمی این شوق گواهی
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست
من سرخوشم از لذت این چشم به راهی
ای عشق تو را دارم و دارای جهانم
همواره تویی هرچه تو گویی و تو خواهی


برایت دعا می کنم که ای کاش خــــــدا از تو بگیرد...
هر آنچه را که خـــــــــــــــــدا را از تـــو می گیــرد


من بودم و تو
و یک عالمه حرف...
و ترازویی که سهم تو را از شعرهایم نشان می داد.
کاش بودی و می فهمیدی
وقت دلتنگی _ یک آه چقدر وزن دارد...


نیا باران زمین جای قشنگی نیست
من از اهل زمینم خوب می دانم
که گل در عقد زنبور است
ولی سودای بلبل دارد
و پروانه را هم دوست می دارد...


در مکتب ما رسم فراموشی نیست
در مسلک ما عشق هم آغوشی نیست
مهر تو اگر به هستی ما افتاد
هرگز به سرم خیال خاموشی نیست


سلامتی پوشک، که هیچ‌وقت تو بچگی پشتمونو خالی نکرد!


دیریست که ما منتظر روی تو هستیم
ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم
دیریست که دلداده ما خانه نشین است
جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است
پلک دلم امشب به نبودت پر درد است
این فصل کبود از غم هجران تو سرد است
ای ساقی دلهای جهان مست نگاهت
این ماه فرومانده ز چشمان سیاهت
دیریست که ما منتظر و خانه بدوشیم
وقتی که قمر نیست همه تا رو خموشیم
ای صاحب این ثانیه ها پس تو کجایی
فهمیده ام این جمعه گذشت و نمی یایی
دیریست که در جمعه همه مست غروییم
از ناله پریم وغزل سنگ و رسوبیم


  بدترین دلتنگی اینه که حضور یکی رو

احساس کنی...

ولی کنارش نباشی!


تاریکی پشت پنجره
هنوز سر حرفش ایستاده!
سفره پر است از رنگهای خوشمزه
ولی
من فقط خورشید میل دارم!


ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن . .


زندگی قافیه باران من است
من اگر پاییزم
و درختان امیدم همه بی برگ شدند
تو بهاری
و به اندازه ی باران خدا زیبایی


برهنه ات می کنند
تا بهتر شکسته شوی
نترس گردوی کوچک!
آنچه سیاه می شود
روی تو نیست
دستان آن هاست


باران برای کسی تکراری نمیشود هر وقت بیاید دوست داشتنی است .... تو برای من بارانی‏!‏


دلتنگی فقط یک اسم مستعار است
برای تمام حس هایی که
اسمشان را نمی دانیم
و هر کدامشان برای خود یک دلتنگی اند …


گر بمیرد پسری از قبر او روید گلی!
گر بمیرند پسران دنیا گلستان میشود !
................................

گر بمیرد دختری از قبر او روید گلی!
گر بمیرند دختران دنیا گلستان میشود !


کتاب زندگی چاپ دوم ندارد پس عاشقانه زندگی کن


ای فلک گر من نمیزادی اجاقت کور بود؟

من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود؟

من که باشم یا نباشم کار دنیا لنگ نیست!

من بمیرم یا نمیرم که کسی دلتنگ نیست...


اينجا زمين است!
ساعت به وقت انسانيت خواب است!
دل عجب موجود سخت جاني است، هزار بار تنگ ميشود، ميشكند، ميسوزد، ميميرد!
ولي باز هم ميتپد براي دوست...


همراز کویرم ، شب تب باران دارم / در سینه دلی شکسته پنهان دارم
بر گوشه قبرم بنویسید/هر چه دارم از رفیقان دارم.


بالهای خیالم را ببین..
در آسمان توست که تنها پرواز می کند...


دختری با مادرش در رختخواب
درددل می کرد با چشمی پر آب
گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟
روی دستت باد کردم مادرم!
سن من از بیست وشش افزون شد
دل میان سینه غرق خون شد
هیچ کس مجنون این لیلا نشد
شوهری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته!
مادرش چون حرف دختش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت:
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
این همه شوهر یکی را تور کن!
گفت دختر مادر محبوب من!
ای رفیق مهربان و خوب من!
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و با وقارم هر کجا
کی نگاهی می کنم بر یک پسر
مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با سعیدویاسر وایضا صفر
با سه تاشان رفته بودم سینما
بگذریم از مابقی ماجرا!
یک سری هم صحبت صادق شدم
او خرم کرد آخرش عاشق شدم
یک دو ماهی یار من بود و پرید
قلب من از عشق او خیری ندید
مصطفای حاج علی اصغر شله
یک زمانی عاشق من شد،بله
بعد جعفر یار من عباس بود
البته وسواسی وحساس بود
بعد ازآن وسواسی پر ادعاشد
 رفیقم خان داداش المیرا
بعد او هم عاشق مانی شدم
بعد مانی عاشق هانی شدم
بعدهانی عاشق نادر شدم
بعد نادر عاشق ناصر شدم
مادرش آمد میان حرف او
گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!
گرچه من هم در زمان دختری
روز و شب بودم به فکر شوهری
لیک جز آن که تو را باشد پدر
دل نمی دادم به هرکس اینقدر
خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی واقعا که پوز مادر را زدی.......


شیرین بودم
تو تلخم کردى
خوشحال نباش
خسرو بودن که کارى ندارد
مردى فرهاد باش…


مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کُشتی گرفت؛ خیلی کثیف می شوی، ولی مهمتر از آن ، خوک از این کار لذت می برد!


توكلاس چشم تو همه زنگا رياضيه
هميشه التماس من با چشم تو موازيه
تو كلاس چشم تو زنگا يه وقتي جغرافيه
ما دريا رو مي خوايم چيكار،چشماي نازت كافيه
تو كلاس چشم تو يه وقتا زنگ فيزيكه
آهن ربايي؟كه دلم اينقدر به چشمات نزديكه
توكلاس چشم تو يه وقتا زنگه شيميه
ديوونه هاي عشق تو،يكي دوتا نيست،تيميه
توي كلاس چشم تو يه وقتا زنگ ورزشه
همش مي شه دور تو گشت آخ كه چقدر با ارزشه
توي كلاس چشم تو يه زنگي هست بنام جبر
از چشم تو ناز كردنو از دل من هميشه صبر
توي كلاس چشم تو يه زنگ اسمش احتمال
شايد تو اين زنگ برسيم به آرزو هاي محال
توي كلاس چشم تو يه زنگ زيست شناسيه
همش نگات ميكنم اين آخه چه كلاسيه
توي كلاس چشم تو همشه زنگه اوله
آخه يه عمره كه آدم تو اين كلاس معطله
توي كلاس چشم تو همه هميشه حاضرن
هيچ روزي غايب نداريم نه اينكه حاضرا برن
توي كلاس چشم تو اجازه دادن آسونه
چون كسي بيرون نمي ره،هر كي بره پشيمونه
توي كلاس چشم تو پر مداد قرمزه
دفتر مشقمون پر از جمله ي بي تو هرگزه
توي كلاس چشم تو يه ميز پر يادگاريه
بيشتر ميزامون پر از چرا دوستم نداريه
توي كلاس چشم تو تعطيله نمره انضباط
بيست ميگيرن از آسمون،عاشقاي بي احتياط
توي كلاس چشم تو نوشته روي تخته سياه
ما همه چشم به راهتيم زيبا تو رو خدا بيا
توي كلاس چشم تو بازه هميشه پنجره
تو زنگه تفريحم كسي دلش نمي خواد بره
توي كلاس چشم تو دلا هميشه عاشقه
من شنيدم فرداكلاس تو دشتاي شقايقه
توي كلاس چشم تو از كل دنيا اومدن
بيدار شدم چه خوابي بود،انگار بازم زنگ و زدن


به خــداحافــظـي تــلـخ تـو سـوگــنـد نــشــد
كـه تـو رفــتـي و دلـم ثـانـيـه اي بـنـد نـشـد
بـا چـراغـــــي هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـيــچ كـس ! هــيـچ كـس ايـنجا به تـو مانـنـد نـشـد
خواسـتـنـد از تـو بگويـنـد شـبـي شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد


احساسم را به دار اویختم…
منطقم را به گلوله بستم…
لعنت به هر دو…
که عمری بازی ام دادند…
دگر بس است…
می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم…


برآنچه گذشت و آنچه شکست حسرت نخور زندگی اگر زیبا بود با گریه شروع نمیشد


گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گيرد...!
گاهے دلمـ دو كلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!
نه به شكل ِ دوستت دارم و يا نه بــ ِ شكل ِ بے تو مے ميرمـــ...!
ساده شايد ، مثل دلتنگ نباش... فردا روز ديگر ے ست


الهی :
از سرگشتگی های دنیا و روز گار خسته و دل نگرانم
می خواهم دیوار های فاصله را کنار بزنم .
چرا که به این ایمان و باور رسیده ام که هیچ کس
جز تو فریاد رسم نیست و نزدیکتر از تو به من وجود ندارد
پس جوانه های یادت را با اشک ندامت چشمانم
دوباره شکوفا میکنم امید که پذیرا باشی .


گرفتار کوچَم کوچ از آنجا که تو نباشی رهایی نمی خواهم بودنت را که جاودانه کنی باران می بارد من قصه باران را می دانم..


زیبا بود...............
چند سال پیش ...
وقتی كه تركم می كردی ؛
گفتی كه از یاد ببرم ؛ هر آن چه بین مان بود
.........
و من نیز اسمت را
بر در و دیوار نوشتم
تا خاطرم باشد كه باید ...
فراموشت كنم !


این روزها زیاد دلم برایت تنگ میشود....
شاید تو ارزشش رانداشتی.....
یا شاید من اشتباه میکنم....
حیف که نیستی تاتمام دل تنگ بودن روبایه تو گوشی بهت نثار کنم......


درد یعنی:
اشک خشکیده…سکوت گوش خراش…افکار درهم…غرق در خلوت تاریک تنهایی…
درد یعنی:
امشب
درد یعنی:
من…


خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!
خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوء‌ظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو می‌دانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگی‌است
من عیب دیگری اصلا ندارم!
خودم می‌دانم این "اصلا" غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ نوشته شده در جمعه 25 / 2 / 1392برچسب:, ساعت 21:45 توسط ✓__ ƒ£я£$h†£h __✓ |