يكاسه شراب باشد و من باشم وتو
تو ا ز لب كاسه بنوشي من از لب تو
-------------------------------------
اشك هاي پرخروش
تا لب ساحل آمدند
ببار اشكهايم ببار
تاشب دق ميكني
-------------------------------------
بيا مرا در آغوش گرمت جاي ده
تا براب يك لحظه هم شده ملجايي ذاشته باشم
دستانم از فرط سرما ميلرزند و
تورا ميخواهند
چشمانم پراز اشك وخون است و
تو رو ميخواهند صورتم از سرما يخ زده است و
بوسه ي گرمت را ميخواهد
ازاين دل تنگم ننال
نظرات شما عزیزان: