عکس عاشقانه
بعد تو دگر هستی ما پا نگرفت / بعد از تو کسی در دل ما جا نگرفت
در کلبه تنهائی خود پوسیدم / بعد از تو کسی سراغ ما را نگرفت . . .
.
گر تو را با ما تعلق نیست ، مارا شوق هست
گر تو را بی ما صبوری هست ، ما را تاب نیست . . .
.
من غروب غم انگیز خورشید را زمانی دوست دارم که بدانم فردایش تو را میبینم . . .
.
دل من ترانه دارد ، غم عاشقانه دارد / به هوای روی ماهت ، همه شب بهانه دارد . . .
ای مایه اصل شادمانی ، غم تو / خوش تر از حیات جاودانی ، غم تو
از حسن تو رازها به گوش دل من / گوید به زبان بی زبانی ، غم تو . . .
.
بی تو گلشن چو زندونه به چشمم / گلستون آذر ستونه به چشمم
بی تو آرام و عمر زندگانی / همه خواب پریشونه به چشمم . . .
.
دور بودن از عزیزان مشکل است / امتحان با وفائی ، در جدائی حاصل است
گرچه من دورم ز پیشت ای رفیق/ دوریت دریا و یادت صاحل است . . .
دلم تنگ است این شبها، یقین دارم که می دانی
صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
بیا ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی . . .
.
.
.
میگن اگه عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد
برای بودنش ازش تشکر کن ، متشکرم که هستی . . . !
.
همیشه
چتر
بهانه ای
برای ندیدن اشکهایم بود
حالا
بی بهانه...
زیر برفاب روزگار
چتر می شوم
تا گریه هایت رو نبینم...
.
بهترین دوست خواهی بود حتی اگر سختی راه ، چشمانت را از من دور کند
و بهترینی حتی اگر طنین صدایت به گوش من نرسد . . .
.
زاهدا دوزخ به ذات خود ندارد آتشی
هرکه با اعمال خود هیزم زدنیا می برد
.
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و بٍرَهانَدَم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفرکرده بیارید ، تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت . . .
.
این روزها دلتنگیم...
این روز ها تنهاییم
تنها
تمام عمر به همین سادگی گذشت!!!
.
لعنت به همه قانون های دنیا ، که در آن شکستنِ دل پیگردِ قانونی نـَدارد . . . !
.
هرگز نمیمونه...
چشای مونده به راه و...
شب و تنهایی و آه و...
یه دل بی سر پناه و من و خونه...
.
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود / توی بازار صداقت کمی ارزانی بود
کاش اگر گاه کمی لطف به هم میکردیم / مختصر بود ولی ساده و پنهانی بود . . .
دلم خوش بود که یارم با وفا بود / کمی از زندگیش از آن ما بود
ولی افسوس که فکر ما غلط بود / که زنگ تفریحش احساس ما بود . . .
آن كسي را كه تو مي جويي
كي خيال تو به سر دارد
بس كن اين ناله و زاري را
بس كن او يار دگر دارد
.
عمر من در عشق خوبان سر رسید / موی من از عشق خوبان شد سفید
صد من چون از کبوتر خانگیست / ناز کردن بر من از دیوانگیست
من چه دارم از تو پنهانش کنم ؟ / جان تقاضا کن که قربانت کنم
.
این روزها تو نیستی و من...
من باید به زور لبخند بزنم به زورحرف ب........
.
آشق !
از این به بعد اینگونه بنویسید ! چون همیشه سرش کلاه می رود . . .
.
ر روزی روزگاری خدا ما را آفرید،تا آدم باشیم
قصه ما به سر رسید.....خدا به خواستش نرسید!
دریا همیشه از من دلگیر است
چون بزرگی دل دوستانم را به رخ او میکشم . . .
.
قطار!
راهت را بگیر و برو.نه کوه دیگر توان ریزش دارد نه ریزعلی پیراهن اضافه!
هیچ چیز مثل سابق نیست.
.
گوشه تا گوشه صحرا بخواب و نهراس
گرگ ها خاطرشان هست که “آهوی” منی . . .
مرا هیچ چیز عذاب نمی دهد، جز اینکه همیشه دانسته خطا کردم
ندانسته آلوده شدم، نشناخته وابسته شدم، و نخواسته رانده شدم
.
خدا را صدا میکنم
هر چند ثانیه یک بار
آنقدر که
فریاد میزند
میشود کمی لال بمانی؟
.
عمری خیال بستم یار آشناییت را / آخر به خاک بردم داغ جداییت را . . .
.
زیر دریاها شهری است
قایق نمی خواهد
فراموش که بشوی، غرق خواهی شد ...
.
چه خوش خیال است ، فاصله را میگویم ، به خیالش تو را از من دور کرده
نمیداند جای تو امن است ، اینجا در میان دل من . . .
نظرات شما عزیزان: