بعد خانومه گفت تلفن شما کنترل میشه بیب بیب بیب...!
داشتم سکته میزدم سریع قطع کردم
سیم تلفنم کشیدم
رفتم بیرون در خونه رو هم قفل کردم!
فقط کم مونده بود از کشور خارج بشم!!نابغه ای واسه خودم بودما..
همه مان یک روز بالاخره بر سر این دوراهی خواهیم ایستاد
امروز ماستو خیار داشتیم هر چى
آنجا که همسرمان خواهد گفت:
یا من یا فیسبوک؟!"
و چه لحظه سختی ست...لحظه ی جدایی از همسر.....!!
مسئولین همراه اول لطفا پیگیرى کنید
وخداوند زن را افرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد...
مامانم دیشب :
مامانم امروز صبح :
این لوبیا پخته رو میخوری یا بریزم سطل آشغال ؟؟؟
مامانم امروز ظهر :
این کباب مونده رو میخوری یا بدم به این کارگر افغانیه ؟؟؟
مامانم همین الان :
این برنج رو میخوری یا بریزم واسه کفترا ؟؟؟
گربه ، سطل آشغال ، کارگر افغانی ، کفتر ؟؟؟!!!
خیلی سخته باهاشون همزاد پنداری کردن !!
نظرات شما عزیزان: